English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3945 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
keep up appearances <idiom> U حفظ رفتار درست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
fair shake <idiom> U رفتار درست
Other Matches
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
treament U رفتار
behavior U رفتار
treatment U رفتار
geste U رفتار
conducting U رفتار
bad conduct U سو رفتار
exploit U : رفتار
haviour U رفتار
exploiting U : رفتار
exploits U : رفتار
behavio U رفتار
treatments U رفتار
gest U رفتار
thews U رفتار
behaviour U رفتار
dealing U رفتار
demarche U رفتار
demarch U رفتار
ergasia U رفتار
demeanour U رفتار
comportment U رفتار
actions U رفتار
conducted U رفتار
conduct U رفتار
behaviuor U رفتار
demeanor U رفتار
conducts U رفتار
misconduct U رفتار بد
gestured U رفتار
havings U رفتار
gesturing U رفتار
action U رفتار
ethic U رفتار
gesture U رفتار
comports U رفتار
comporting U رفتار
comported U رفتار
deportment U رفتار
comport U رفتار
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
get on one's high horse <idiom> U رفتار با تکبر
attitude U روش و رفتار
elicited behavior U رفتار فراخوانده
bearing U رفتار سلوک
elastic behavior U رفتار ارتجاعی
treats U رفتار کردن
manner U رفتار ادب
treat U رفتار کردن با
treat U رفتار کردن
to demean oneself U رفتار کردن
chilly <adj.> U سرد [رفتار]
spontaneous behavior U رفتار خودانگیخته
attitudes U روش و رفتار
treats U رفتار کردن با
fal lal U رفتار فریفانه
verbal behavior U رفتار کلامی
unsports manlike conduct U رفتار ناجوانمردانه
stereotypy U رفتار قالبی
demeans U رفتار کردن
cruelty U سوء رفتار
demeaned U رفتار کردن
demean U رفتار کردن
macho U نرینه رفتار
carried away U رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
ethogram U شرح رفتار
brusque U خشن در رفتار
explicit behavior U رفتار اشکار
overt behavior U رفتار اشکار
treated U رفتار کردن
expressive behavior U رفتار بیانگر
iron fist U رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
target behavior U رفتار اماج
to deport oneself U رفتار کردن
social behavior U رفتار اجتماعی
avoidance behavior U رفتار اجتنابی
anancastia U رفتار وسواسی
anancasm U رفتار وسواسی
conduct U رفتار اخلاقی
conducted U رفتار اخلاقی
behavior modification U تغییر رفتار
behavior rehearsal U تمرین رفتار
behavior repertoire U خزانه رفتار
anankaslia U رفتار وسواسی
incipient behavior U رفتار اغازین
nonverbal behavior U رفتار غیرکلامی
conducting U رفتار اخلاقی
affable <adj.> U خوش رفتار
automatic behavior U رفتار خودکار
conducts U رفتار اخلاقی
etiquette U روش رفتار
covert behavior U رفتار نااشکار
treated U رفتار کردن با
frivolous U سبک رفتار
maladdress U رفتار ناهنجار
implicit behavior U رفتار نااشکار
illtreatment U سوء رفتار
immoral U زشت رفتار
illtreat U سوء رفتار
regressive behavior U رفتار واپس رو
brusqurie U خشونت در رفتار
maternal behavior U رفتار مادری
propriety of behaviour U درستی رفتار
collective behavior U رفتار جمعی
learned behavior U رفتار اموخته
behavior therapy U رفتار درمانی
misconduct U سوء رفتار
ambivalent behavior U رفتار دو سوگرا
sportmanship U رفتار و اخلاق انسانی
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
misbehavior U بدرفتاری سوء رفتار
skullduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
problem behavior U رفتار مشکل افرین
iam a of such conduct U از این رفتار شرمنده ام
locomotor behavior U رفتار جابه جایی
image response U رفتار فرکانس تصویر
purposive behavior U رفتار غایت نگر
last word U بیان یا رفتار قاطع
high frequency performance U رفتار فرکانس بالا
skulduggery U رفتار زیرجلکی وخائنانه
even-handed treatment U رفتار [عملکرد] عادلانه
to get up to nonsense U ابلهانه رفتار کردن
organizational citizenship behavior U رفتار شهروندی سازمانی
apopathetic behavior U رفتار گروه زاد
abidance U رفتار برطبق توافق
play off <idiom> U رفتار مختلف با اشخاص
levity U رفتار سبک لوسی
stereotyped U دارای رفتار قالبی
mannish U دارای رفتار مردانه
baby U مانندکودک رفتار کردن
babies U مانندکودک رفتار کردن
misbehaviour U بدرفتاری سوء رفتار
behavior sampling U نمونه گیری از رفتار
behavioral U وابسته به رفتار و سلوک
well-behaved U خوش رفتار با ادب
paternity U رفتار پدرانه اصلیت
Harsh ( rough) manners . U رفتار خشک وخشن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
butch U خشن و مرد رفتار
douceur U شیرینی وفرافت رفتار
well behaved U خوش رفتار با ادب
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
shoot straight <idiom> U منصفانه رفتار کردن
despotize U مستبدانه رفتار کردن
detour behavior U رفتار غیر مستقیم
correctional custudy U روش اصلاح رفتار
contact behavior U رفتار تماس جویانه
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
wrong U غیر منصفانه رفتار کردن
wronging U غیر منصفانه رفتار کردن
wrongs U غیر منصفانه رفتار کردن
duress U شدت رفتار خشن وتند
impluse response U رفتار در مقابل فشار ضربهای
to lump them all together <idiom> U با همه یکسان رفتار کردن
go ape <idiom> U از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
get along with someone <idiom> U رفتار خوب با کسی داشتن
common touch <idiom> U با همه رفتار مناسب داشتن
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
scenario U طرح [نحوه رفتار] [سناریو]
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com